خاطرات شهید مدافع حرم محمد حسین بشیری
آقای صابری: محمد حسین ارادت زیادی به حضرت زهرا سلام الله داشت به طوریکه همیشه شروع صحبتش با این جمله بود یادم هست در یکی از ماموریت ها که با هم بودیم یک بسته از زیارت حضرت زهرا با خودش ادامه مطلب
آقای صابری: محمد حسین ارادت زیادی به حضرت زهرا سلام الله داشت به طوریکه همیشه شروع صحبتش با این جمله بود یادم هست در یکی از ماموریت ها که با هم بودیم یک بسته از زیارت حضرت زهرا با خودش ادامه مطلب
حفظ انسجام گردان بود حاج مرتضی هم اومده بود البته با ماشین آمبولانس البته ماشین که چه عرض کنم باید چند نفری کمک می کردیم روشن بشه یه روز صبح بعد نماز قرار بود رزمایشی شروع کنیم و باید آمبولانس ادامه مطلب
شب ششم ماه محرم بود. من و خواهر شوهرم براي شركت در مراسم عزاداري امام حسين(ع) رفته بوديم حسينيه. تازه وارد هيئت شده بوديم كه برادر آقامجتبي، من و خواهرشان را صدا كردند كه برويم خانه. با ديدن چهره برادر ادامه مطلب
پدر شهید سید میلاد مصطفوی تعریف می کرد. میگفت من بیشتر بارهایی که سید میلاد رو می بردم به مشهد امام رضا بود.بار رو میبردم میدان تا نوبتم میشد سیدمیلاد حتما میرفت مزار شهدا و برمیگشت.یک باری که نشد بره ادامه مطلب
زمستان سال ۶۳ بود که با هم ازدواج کردیم، از همان موقع برحسب نیاز به همراه حاج سعید به شهرهای مرزی کردستان رفتم، ۲۳ سال زندگی مشترک را در فضایی آکنده از معنویت و در خانواده پاسداری در کنار هم ادامه مطلب
همسر بزرگوار شهید کرمی: ۷دی ۱۳۸۷مراسم عقدمون بود.چون ارادت خاصی به امام حسین داشت مراسم ازدواجمان همزمان با ولادت امام حسین و روز پاسدار شد .ریحانه در ۳اذر۱۳۹۱مصادف با ۸محرم به دنیا امد ومجتبی هم ۳سال بعد در محرم رفت.از ادامه مطلب
«محمد حسین» اولین پسر خانواده بشیری بودم وبعد از من ۶ دختر بدنیا آمد.در قدیم پدران بر اساس رسم آنموقع پسر را که نان آور خانه وکمک کار بود بهتر می پسندیدند.گرچه در منزل ما همه خواهران کمک کار بودند ادامه مطلب
خاطرهای از زبان همسر شهید سعید قهاری سعید زمانی که وسایل منزل را جمع میکردیم که به ارومیه برویم، با توجه به اینکه دخترمان در دانشگاه یزد درس میخواند، به حاج سعید گفتم: اگر سپاه اجازه دهد یک سال دیگر ادامه مطلب