«محمد حسین»
اولین پسر خانواده بشیری بودم وبعد از من ۶ دختر بدنیا آمد.در قدیم پدران بر اساس رسم آنموقع پسر را که نان آور خانه وکمک کار بود بهتر می پسندیدند.گرچه در منزل ما همه خواهران کمک کار بودند تا روزگار گذشت .
یک روز یکی از خواهرانم گفت من دیشب در عالم خواب یک خانم که روبند داشت رادیدم واو به من گفت شما به زودی صاحب یک برادر می شوید واسمش را «محمد حسین»بگذارید ،پس ازچندین ما خداوند یک برادر به من داد وپدرم به احترام ،خواب خواهرم نام این نوزاد را محمد حسین گذاشت
با اضافه شدن محمد حسین به جمع ما شیرینی وحلاوت یک نوزاد پسر خوشحالی را پس از ۶ دختر صد چندان کرد واز همان روزهای اول در جمع خانواده نوبت نمی رسید که بتوانیم محمد حسین را در بغل بگیریم واز طرفی هم محمد حسین با رشد خودش دل وفکر همه را به خودش جذب کرده بود،محمد حسین بزرگ وبزرگتر شد.ولی آنچه اورا از بقیه ما متمایز می کرد اخلاق وطرز فکر وجذبه ای که داشت بیشتر نمود پیدا کرد،
سالها گذشت وقبل از اربعین سال ۱۳۹۵در یک روز پائیزی آن کودکی که با الهام از رویای صادقه خواهرم اسمش محمد حسین نام گرفته بود ،در دفاع از حرم خانم حضرت زینب فدایی حرم شد واز شهر حلب که در سال۶۱هجری قمری محل عبور اسرای کربلا به طرف شام بود به آسمانها پرواز کرد وبرای همیشه از جمع ما پر کشید.
راوی:مرتضی بشیری،برادر شهید
تدوین:جمشید طالبی