زمستان سال ۶۳ بود که با هم ازدواج کردیم، از همان موقع برحسب نیاز به همراه حاج سعید به شهرهای مرزی کردستان رفتم، ۲۳ سال زندگی مشترک را در فضایی آکنده از معنویت و در خانواده پاسداری در کنار هم تجربه کردیم، هر کدام از فرزندان مان در یکی از شهرهای مرزی متولد شده و با توکل برخدا و یاری خدا و با مشکلات جنگ و جبهه بزرگ شدند. زندگی در آن شهرها سخت و دشوار بود به طوری که امنیت مالی و جانی نداشتیم. بارها به اتفاق بچه ها تا مرز شیمیایی شدن و شهادت پیش رفتیم، منتی نیست، هرچه بوده افتخار و خدمت بوده برای پایداری نظام و دین، البته اگر خدا قبول کند.»
خانم رسولی از ویژگی های همسر شهیدش می گوید:« حاج سعید فردی متعهد به ولایت و امامت بود، نسبت به مادیات بی اهمیت بود، با توجه به مشغله کاری ای که داشت، هرگز از بذل توجه به خانواده های شهدا دریغ نمی کرد، نسبت به خانواده و دوستان و فامیل اهمیت زیادی قائل بود، بنابراین رفتن او نه تنها برای خانواده ضایعه ای دردناک که برای جامعه نیز خلأ بزرگی بود.»