مدافع حرم که مدافع حریم هم بود

بعد شهادتش نانوای محل آمده بود . گریه میکرد و مثل کسانی که آقا مجتبی را میشناختند متاثر بود.
رفتم جلو. گفت شهید مجتبی کرمی را نمیشناختم. یک روز آمد نان بگیرد. اما توی صف نایستاد و رفت و برگشت. اما این بار با یک شلوار خوش جنس نظامی. گفت سرکار این را بپوشی خیلی بهتر است. تازه متوجه لباس نامناسبم در مواجهه با نامحرم شدم. آقامجتبی هم بهم تلنگر زد و هم با بزرگواری و بخشش اش من را شرمنده کرد.

راوی: حجه الاسلام والمسلمین سعید کرمی (خواهرزاده شهید مدافع حرم مجتبی کرمی)همدان