شهید احمدرضا احدی در ۲۵ شهریور ماه سال ۱۳۴۵ در شهر اهواز دیده به جهان گشود و با آمدنش تنهایی مادرش را در شهر غریب پایان داد. پدرش درجه‌دار ارتش بود و به خاطر موقعیت شغلی از زادگاه خود شهر ملایر به اهواز مهاجرت کرده بودند.
احمدرضا از همان دوران طفولیت استعداد زیادی در یادگیری از خود نشان می‌داد و درک بسیار بالایی از مطالب داشت. همچنین علاقه‌ای به قرآن و یادگیری آن عجیب بود و توانسته بود تا قبل از ۱۳ سالگی به طور کامل به احکام دینی عمل کند. خاطره‌ی جالبی که از کودکی او نقل می‌کنند این بود که هر گاه در دامن مادر بود و روسری از سر مادرش می‌افتاد خیلی گریه می‌کرد و می‌گفت باید روسری را سرت کنی.
مقطع تحصیلاتش در دبستان همواره با نمرات عالی و کارت‌های افتخار همراه بود. دوران راهنمایی و دبیرستان نیز همیشه توسط معلمانش تشویق می‌شد.
با بازگشت مجدد خانواده به ملایر که همزمان با دوران دبیرستان احمدرضا بود، او فعالیت‌هایش را در انجمن اسلامی مدرسه و پایگاه‌های بسیج ملایر ادامه داد. سال دوم دبیرستان بود که به دلیل روح جست‌وجوگر و پرتلاشش لباس رزم پوشید و به یادگیری فنون نظامی پرداخت. سال ۶۱ اولین حضور احمدرضا در جبهه‌های جنگ بود. او که در آن زمان ۱۶ سال بیشتر نداشت در عملیات رمضان شرکت کرد و مجروح گردید.
در ۱۲ باری که تا قبل از شهادتش به جبهه رفته بود شجاعانه و بی‌باکانه در عملیات‌ها حضور می‌یافت. حتی گاه می‌شد بنابر مسؤولیتی که داشت، ۲۴ ساعت در قلب دشمن پنهان می‌شد و کسی جز خود و خدایش از کار او اطلاع نداشت. بارها مجروح می‌شد ولی به خانواده و دوستانش نمی‌گفت.
در سال ۶۴ در کنکور سراسری با استفاده از سهمیه‌ی رزمندگان رتبه‌ی نخست را در کل کشور کسب کرد و در رشته‌ی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران پذیرفته شد. احمدرضا در استعداد و یادگیری کم‌نظیر بود. بدین جهت در طول تحصیلات مدرسه و دانشگاه سرآمد همسالانش بود. بسیار باهوش و زیرک بود. و بدرستی استدلال‌های ریاضی و فرمول‌های فیزیک و شیمی را می‌فهمید. با قرآن و دعا انس خاصی داشت و بیشتر مواقع آیات قرآن را حفظ می‌کرد. به سخنان حکیمانه و اشعار عرفانی دلبستگی خاصی داشت و در نوشته‌های خود از اشعار نغز شاعران استفاده می‌کرد. نماز جماعت و جمعه‌اش ترک نمی‌شد، مگر آنکه حادثه‌ای پیش می‌آمد و نمی‌توانست شرکت کند. احمدرضا اهل قلم و نوشتن بود وعلاوه بر آن گهگاه نقاشی‌هایی هم می‌کشید که مجموعه‌ی آثارش در کتاب «حرمان هور» گردآوری شده است.
سرانجام پس از چهار سال شرکت فعال در جبهه در عملیات کربلای ۵ به عنوان اطلاعات عملیات، در درگیری با کمین‌های دشمن بعثی به شهادت رسیده و به لقاء دوست پیوست. پیکر پاکش پس از آنکه پانزده روز مهمان آفتاب شلمچه بود به شهرستان ملایر بازگردانده شد و در گلزار شهدای آن شهر به خاک سپرده شد.
وصیت نامه موجز و پرمغز شهید احمدرضا احدی:
فقط نگذارید حرف امام به زمین بماند. همین برایم از همگی حلالیت بخواهید. والسلام.
کوچکترین سرباز امام زمان (عج) احمدرضا احدی