خاطره ای از ارادت شهید آقا سید میلاد عزیز

پارسال همین موقع ها دقیق همین موقع ها دلم آشوب بود که کربلا میرم یا نمیرم زنگ زدن گفتند از ثبت نام جا موندی نمی تونی بیای
مدارک رو شبونه فرستادم صبح یادشون رفته بود ایمیل رو چک کنند که مدارک منم برای ویزا ببرند گفتند اگه می خوای خودت ویزا بگیر انفرادی با کاروان ما همراه شو دیگه کلا ناامید شدم کلی گریه کردم یکی از دوستام منو دید متوجه شد خیلی بهم هم ریخته ام گفت برو مزار آقا سید میلاد
یهو یه جرقه ای تو دلم روشن شد یادم افتاد من همیشه عکساشو می دیدم تو سطح شهر از خودش کمک می خواستم واسه کربلام و می گفتم برام درستش کن برام عجیب بود که چرا یادم رفته. همون لحظه رفتم سر مزار آیت الله بهاری و آقا سید میلاد واسشون یه سوره یس خوندم
گفتم بهش نمی دونم کربلا رفتید یا نه شایدم رفته باشید ولی نائب الزیارتون میشم کمک کنید من برم کربلا امسال.
همه چی به راحتی درست شد.
امسال این موقع ها اربعین دلم آشوبه به آقا سید گفتم شما رو به مادرتون قسم به مادر خودتون و حضرت زهرا که خیلی بهش ارادت داشتید کمک کنید مادرم امسال راهی شه و کربلاش امضا شه.
می دونم دلتون نمیاد من شرمنده مادرم شم… می دونم که این بارم کمک می کنید که مادرم نائب الزیاره مادرتون بشه…
آقا سیدمیلاد من منتظرم…
با خودم شرط گذاشتم اگه آقا سید کربلای مادرم رو درست کنه این رو بفرستم کانال و حالا شرایط داره خیلی عالی درست میشه برای زائر شدن مادرم…